ترجمه مقاله

ارعاء

لغت‌نامه دهخدا

ارعاء. [ اِ ] (ع مص ) رویانیدن گیاه . (تاج المصادر بیهقی ). چرانیدن ستور را: ارعی اﷲ الماشیة؛ یعنی برویاند خدای علف را تا بچرد آنرا ستور. (منتهی الأرب ). || ارعاء مکان ؛ چراگاه کردن جایی را. || گوش بکسی داشتن . (منتهی الأرب ). گوش فاداشتن .(زوزنی ). گوش فراداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). گوش دادن سخن کسی را. استماع . گوش بسوی چیزی داشتن . || ارعاء بر کسی ؛ مهربانی بدو کردن . (منتهی الأرب ). || بخشودن . (منتهی الأرب ). ببخشودن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). رعایت و مرحمت کردن . || باقی داشتن . (منتهی الأرب ). || ارعاء ارض ؛ بسیارگیاه شدن آن . بسیارعلف شدن زمین . (منتهی الأرب ). || آزرم داشتن . (زوزنی ).
ترجمه مقاله