ارعد
لغتنامه دهخدا
ارعد. [ اَ ع َ ] (ع ص ) در بیت ذیل از قصیده ٔ منسوب به منوچهری :
هرکه ز فرمان او فراز نهد پای
شوم درافتد چو برق در تن ارعد.
کازیمیرسکی به معنی برق زده گرفته است .
هرکه ز فرمان او فراز نهد پای
شوم درافتد چو برق در تن ارعد.
کازیمیرسکی به معنی برق زده گرفته است .