ترجمه مقاله

ارغنون زن

لغت‌نامه دهخدا

ارغنون زن . [ اَ غ َ زَ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔارغنون . آن که ارغنون نوازد. (آنندراج ) :
همی راندم فرس را من بتقریب
چو انگشتان مرد ارغنون زن .

منوچهری .


در کین سیاوش ارغنون زن
آن زخمه ٔ درفشان فروریخت .

خاقانی .


ز یونانیان ارغنون زن بسی
که بردند هوش از دل ِ هر کسی .

نظامی .


ترجمه مقاله