ترجمه مقاله

ارفاؤس

لغت‌نامه دهخدا

ارفاؤس . [ اُ ئو ] (اِخ ) ارفه . شاعر و موسیقی دان از مردم تراکیه . بقولی فرزند اُآگر پادشاه و بقول دیگر پسر افولون و پری مسماة به کالّیُپ . وی بوسیله ٔ آوازهای خود، حیوانات و نباتات و صخره ها را مسحور میکرد. و در سفر آرگنوت ها شرکت کرد و پس از مراجعت به تراکیه ، با پری مسماة به اوریدیس ازدواج کرد،و چون زن وی بر اثر گزیدن مار درگذشت ، وی به دوزخ رفت و از پلوتن ، رب النوع دوزخ اجازه خواست که اوریدیس را با خود بزمین آرد. پلوتن اجازه داد بشرطی که ارفاؤس پیش از رسیدن بزمین بدو ننگرد، اما وی در لحظه ای که میبایست پا بر زمین گذارد، برگشت تا زوجه ٔ خویش را ببیند، در همان لحظه اوریدیس ربوده شد و بدوزخ رفت ، از آن پس ارفاؤس بیتاب گردید و نمیتوانست خود را تسلّی دهد و دیگر بزنان توجهی نکرد. منادها که مورد تحقیر او شدند، وی را در سواحل هِبر قطعه قطعه کردند و به آب انداختند. اعضای او در سواحل لِسبُس بخاک افتاد و در همانجا مدفون گردید. بنظر میرسد که ارفاؤس شخص اساطیری باشد. نام وی پیش از عصر پیندار مذکور نیست و ظاهراً وی شخصیتی داستانی از ادبیات ارفاؤسی باشد. (لاروس کبیر): ثم ّ قص ّ [ سقراط ] قصصاً طویلة فی ذلک ممّا ذکره الشعراء الیونانییون القائلون فی الاشیاء الالهیّة کاومیروس و ارفاؤس ... (تاریخ الحکمای قفطی چ لیبسک ص 203). از او اشعاری چند باقی است که ظاهراً بنام وی در زمان پیزیستراتوس سروده اند. (فرهنگ تمدن قدیم : ارفس ).
ترجمه مقاله