ترجمه مقاله

ارمص

لغت‌نامه دهخدا

ارمص . [ اَ م َ ] (ع ص ) چشم که خیم آورد. کسی که در گوشه ٔچشمان او چرک و خیم گرد آید. (آنندراج ). آنکه چشم آلوده به رمص دارد. کیکن . (مهذب الاسماء). چشم باخم .
ترجمه مقاله