ترجمه مقاله

ارمعلال

لغت‌نامه دهخدا

ارمعلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الأرب ). بشتافتن . || پراکنده و متفرق شدن ، چنانکه شتران . || فریاد و نعره زدن . || روان شدن آب دهن . (کنزاللغات ): ارمعلال صبی ؛ آب از دهان کودک رفتن . آب دهن رفتن از دهان کودک . (منتهی الأرب ). آب دهان چکان شدن کودک . (کنزاللغات ). || ارمعلال شواء؛ چکیدن روغن از بریان گرم . (منتهی الأرب ). چربش چکان شدن بریان . (کنزاللغات ). || تر شدن : ارمعلال ثوب ؛ تر شدن جامه . (منتهی الأرب ). || ارمعلال دمع؛ پیاپی افتادن قطره های اشک . (از منتهی الأرب ). پیاپی آمدن اشک . (کنزاللغات ). || ارمعلال ادیم ؛ نیک تر شدن روی پوست . (منتهی الارب ): ارمعل الادیم ؛ ترطب شدیداً. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله