ترجمه مقاله

ارمل

لغت‌نامه دهخدا

ارمل . [ اَ م َ ] (ع ص ) مرد بی زن . (منتهی الأرب ) (شمس اللغات ). عزب یا زن مرده . || بیوه ٔ بدبخت و فقیر. || محتاج و درویش و بیچاره . (منتهی الأرب ). مرد بی توشه . مسکین . (آنندراج ). مفلس . ج ، اَرامل ، اَرامیل ، اَراملة. (منتهی الأرب ). || سال کم باران . (کنزاللغات ). سال کم نفع. (منتهی الأرب ). || سال بی باران . (منتهی الأرب ). || گوسپند که چهار دست و پای او سپید باشد. (کنزاللغات ).
ترجمه مقاله