ترجمه مقاله

ارواح

لغت‌نامه دهخدا

ارواح . [ اِرْ ](ع مص ) رد کردن ، چنانکه حق را: اروح علیه حقه . || دریافتن بوی . (منتهی الارب ). بوی چیزی دریافتن . (کنز اللغات ). بوی بردن . (تاج المصادر بیهقی ).
- ارواح صید ؛ یافتن صید بوی مردم را. (منتهی الارب ).
|| گندیده شدن . (کنز اللغات ). گندا شدن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ). || بگردیدن آب . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله