ترجمه مقاله

اروی

لغت‌نامه دهخدا

اروی . [ اَ وا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رَی ّ و رِوی ̍. سیراب تر.
- امثال :
اروی من الحوت .
اروی من النعامة ؛ لانها ترید الماء فان رائته شربته عبثاً.
اروی من النمل ؛ لانها تکون فی الفلوات .
اروی من بکر هبنقة؛ هو یزیدبن ثروان و هو الذی یحمق و کان بکره یصدر عن الماء مع الصادر و قد روی ثم یَرد مع الوارد قبل ان یصل الی الکلأ.
اروی من حیة ؛ لانها تکون فی القفار فلاتشرب الماء و لاتریده .
اروی من ضب ّ ؛ چه او آب نخورد و استنشاق باد سرد او را بس باشد.
اروی من معجل اَسعد ؛ وی مردی احمق بود و در غدیری افتاد، پس پسر عموی خود اسعد را ندا کرد و گفت ویلک ناولنی شیئاً اشرب الماء و همچنین فریاد میکرد تا غرق شد و اصمعی در کتاب امثال خویش گوید اروی من معجل اسعد مشدداً و المعجل الذی یجلب الابل جلبة ثم یحدرها الی اهل الماء قبل ان ترد الابل . اصمعی لفظ مزبور را شرح کرده ولی قصه ٔ مثل را نیاورده است و اسعد بدین تأویل قبیله ای است . (مجمع الامثال میدانی ).
الجرع ُ اَروی و الرشف اَنقع .
|| نعت تفضیلی از روایت . بسیارروایت تر. روایت کننده تر. راوی تر: و یقول ابوسعیداروی من ابی علی و اکثر تحققاً بالروایة و اثری منه فیها. (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 3 ص 19 س 8). ابوسعید اجمع لشمل العلم و انظم لمذاهب العرب و ادخل فی کل باب و اخرج عن کل طریق و الزم للجادّة الوسطی فی الدین و الخلق و اروی للحدیث و اقضی فی الاحکام . (معجم الادباء یاقوت ، در ترجمه ٔ حسن بن عبداﷲ ابوسعید السیرافی چ مارگلیوث قسم اول از جزء 3 ص 99 س 17).
ترجمه مقاله