ترجمه مقاله

ارژنگ

لغت‌نامه دهخدا

ارژنگ . [ اَ ژَ ] (اِخ ) (چاه ...) چاهی بتوران زمین که افراسیاب بیژن را در آن بند کرد. چاه بیژن :
به پیلان گردنکش آن سنگ را
که پوشد سر چاه ارژنگ را.

فردوسی .


که یارد آنجا رفتن مگر کسی که کند
پسند بر گه شاهنشهی چه ارژنگ .

فرخی .


مخالفانش چون بیژن اندر اول کار
ز گه فتاده بچاه سراچه ٔ ارژنگ .

فرخی .


بیژن ار بسته ٔ تو بودی رسته نشدی
بحیل ساختن رستم نیو از ارژنگ .

فرخی .


نشستگاه تو بر تخت خسروانی باد
نشستگاه عدوی تو در چه ارژنگ .

فرخی .


ترجمه مقاله