ترجمه مقاله

اریب

لغت‌نامه دهخدا

اریب . [ اُ ] (ص ) محرف . (جهانگیری ) (برهان ). کج . منحرف . قیقاج (بترکی ). (برهان ). اُریف . اریو. (رشیدی ). وریب و این اریب اصل کلمه ٔ مُورب عرب است ، یا هر دو زبان این کلمه را داشته اند و مؤلف غیاث اللغات گوید: این [ کلمه ] اماله ٔ وراب است بعد ابدال واو بهمزه :
سر بتاب ازحسد و گفته ٔ پر مکر و دروغ
چرب کن مغز و مخر جامه ٔ پرکوس و اریب .

ناصرخسرو.


|| (اِ) کجی . کج رفتن . (غیاث ) :
یک قدم چون رُخ ز بالا تا نشیب
یک قدم چون پیل رفته در اریب .

مولوی .


ترجمه مقاله