ازارق
لغتنامه دهخدا
ازارق . [ اَ رِ ] (اِخ ) آبی است در بادیه . عدی بن رقاع گوید :
حتی وردن من الازارق منهلاً
و له علی آثارهن ّ سحیل ُ
فاستفنه و رؤوسهن ّ مطارةٌ
تدنو فتغشی الماء ثم تحول .
حتی وردن من الازارق منهلاً
و له علی آثارهن ّ سحیل ُ
فاستفنه و رؤوسهن ّ مطارةٌ
تدنو فتغشی الماء ثم تحول .
(معجم البلدان ).