ترجمه مقاله

ازحاف

لغت‌نامه دهخدا

ازحاف . [ اِ ] (ع مص ) بنهایت مطلوب خود رسیدن . (منتهی الارب ). || مانده شدن چهارپای . ماندن در رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). ازحاف بعیر؛ مانده شدن شتر. (از منتهی الارب ). || صاحب شتر مانده ٔ سَپَل کشان شدن . (منتهی الارب ). ازحاک . (تاج المصادر بیهقی ). || اَزْحَف َ لنا بنوفلان ؛ زَحف [ لشکر رونده بسوی دشمن و جهاد ] گردیدند برای ما. (منتهی الارب ). || مانده کردن . (آنندراج ).
ترجمه مقاله