ترجمه مقاله

ازد

لغت‌نامه دهخدا

ازد. [ اَ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است در یمن که جمیع انصار از اولاد اویند و پدرش غوث نام داشت واو را ازد شنوءة و ازد عمان و ازدالسراة نیز گویند.(منتهی الارب ). مؤلف مجمل التواریخ گوید: سبا در عهد قیداربن اسماعیل پیغمبربود علیه السلام ، جد پیغامبر ما صلوات اﷲ علیه ، او راده پسر بود که قبیله های ، یمن بدیشان بازخوانند، و نام ایشان : حمیر، الازد، کنده ، مذحج ، انمار، بجیله ، خثعم ، غسان ، جذام ، لخم و بزرگترین همه حمیر بوده است ونسب بیشترین اعراب بدین فرزندان کشد معروف ، چون : بنی کنده و بنی لخم و بنی الازد و غیر آن . (مجمل التواریخ و القصص ص 150). و نیز مؤلف مجمل ، الازدبن الغوث را جد جفنةبن عمرو اول ملوک غسانیان گفته است . (مجمل ص 174). و او جد عمروبن الحی ّ رئیس حجاز پس از عام الفیل است . (تاریخ سیستان ص 49 ح 5) (مجمل التواریخ و القصص ص 225 ح 3 از ابوالفدا ج 1 صص 79 - 80). و رجوع به حلل السندسیه ج 1 ص 295 و ازد در ماده ٔ ذیل شود.
ترجمه مقاله