ترجمه مقاله

اسب ریز

لغت‌نامه دهخدا

اسب ریز. [ اَ ] (اِ مرکب ) میدان . (صحاح الفرس ). اسب ریس . اسپ ریس :
ببر کرده هر یک سلیح ستیز
نهادند رو جانب اسب ریز.

فردوسی .


ترجمه مقاله