ترجمه مقاله

استبشار

لغت‌نامه دهخدا

استبشار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مژده دادن . (منتهی الارب ). || خبر خوش پرسیدن . (غیاث اللغات ). || شاد شدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شادمان شدن . شادی یافتن . (زمخشری ). فرَح . سرور. شادی . اِبشار: و التماسات هر یک را بر آن جمله به اهتزاز و استبشار تلقی کرد. (کلیله و دمنه ). و دلهای جراحت رسیده را مراهم مراحم می نهاد و همگنان را امداد استبشار روی مینمود. (رشیدی ). || به خبر یقین کردن . (منتهی الارب ). قال اﷲ تعالی : یستبشرون بنعمة من اﷲ. (قرآن 171/3).
ترجمه مقاله