ترجمه مقاله

استجازه

لغت‌نامه دهخدا

استجازه . [ اِ ت ِ زَ ] (ع مص ) اجازت خواستن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (غیاث ). اذن خواستن . دستوری خواستن . رخصت طلبیدن . اجازت طلبیدن . || صله طلبیدن . (منتهی الارب ). عطا خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || جواز خواستن ، و آن آبی باشد که مواشی و زراعت را دهند. (منتهی الارب ). آب خواستن برای زمین یا چاروا. جواز خواستن و آبی باشدکه فرا چهارپای و کشت دهند. (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله