ترجمه مقاله

استحلال

لغت‌نامه دهخدا

استحلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حلال ساختن . || حلال پنداشتن . حلال شمردن . حلال داشتن .(تاج المصادر بیهقی ). بحلال داشتن . (زوزنی ): استحلال حرام ؛ حلال داشتن حرام . || حلال کردن خواستن . حلالی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). بحلی خواستن .
ترجمه مقاله