ترجمه مقاله

استحماق

لغت‌نامه دهخدا

استحماق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احمق شمردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (زوزنی ). || کار احمقانه کردن . || گول و بی عقل شدن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله