استخوانیلغتنامه دهخدااستخوانی . [اُ ت ُ خوا / خا ] (ص نسبی ) منسوب به استخوان . از استخوان . عظمی : خبر داری ای استخوانی قفس که جان تو مرغی است نامش نفس .سعدی .