ترجمه مقاله

استداره

لغت‌نامه دهخدا

استداره . [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) گرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گرد گشتن . گردی . تدویر. || گرد چیزی درآمدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بگرد چیزی درآمدن . گردیدن . (منتهی الارب ). || استداره آنست که سطح طوری بود که خطی بر آن احاطه کند که در داخله ٔ آن نقطه ای فرض شود که جمیع خطوطی که از آن نقطه بر نقاط مختلفه ٔ آن محیط وصل شود مساوی باشد. (تعریفات جرجانی ). استداره عبارتست از اینکه خط یا سطح مستدیر باشد و شرح آن در ضمن معنی خط گفته شد. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله