ترجمه مقاله

استدامه

لغت‌نامه دهخدا

استدامه . [ اِ ت ِ م َ ] (ع مص ) همیشه داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). پیوستگی . || درنگ کردن در. (از منتهی الارب ). || دوام خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). دوام خواستن از چیزی . (منتهی الارب ). همیشگی خواستن . (غیاث ). || استدامه ٔ طائر؛ نیک برآمدن مرغ در هوا. (منتهی الارب ). || پریدن مرغ در هوا بی حرکت دادن بالها. پریدن و هر دو بال را حرکت ندادن . (منتهی الارب ). || استدامه ٔ غریم ؛ نرمی کردن با بدهکار و بملایمت خواستن حق خود از او. (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله