ترجمه مقاله

استطعام

لغت‌نامه دهخدا

استطعام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طعام خواستن . (منتهی الارب ). خورش خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). خوردنی خواستن . || حدیث خواستن . یقال : استطعمه الحدیث ؛ اذا اراد ان یحدّث به . (منتهی الارب ). || تلقین خواستن امام در قرائت . و منه الحدیث : اذا استطعمکم الامام فاطعموه ؛ ای اذا استفتح فافتحوا علیه . (منتهی الارب ). گاه امام در اثناء نماز کلمه یا جمله ای را فراموش کند، در این صورت از مأمومین تلقین میخواهد.
ترجمه مقاله