ترجمه مقاله

استغاثة

لغت‌نامه دهخدا

استغاثة. [ اِ ت ِ ث َ ] (ع مص ) استغاثت . فریاد خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). فریادرسی خواستن . (غیاث ). فریادخواهی . استصراخ . استعواء. فریاد جستن : و دخل المدینة [موسی ] علی حین غفلة من اهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوّه فوکزه موسی . (قرآن 15/28). فریادنامه ها به اطراف نوشت و استعانت و استغاثت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ص 26). بعد از آن عثرت به ری ، مکاتبات پیاپی می نوشت و به استمداد و استعانت استغاثت میکرد و مکتوبات او را بمطال و وعده ٔ محال جواب می نبشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی 270). || دادخواهی . (غیاث ). || زاری . تضرع .
- استغاثه کردن ؛ استمداد کردن .
ترجمه مقاله