ترجمه مقاله

استغفار

لغت‌نامه دهخدا

استغفار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمرزش خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). غفران طلبیدن . مغفرت طلبیدن . طلب مغفرت . (غیاث ). توبه کردن : استغفر من ذنبه و استغفره ایاه و استغفر اﷲ لذنبه . (منتهی الارب ) : استغفر لهم او لاتستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر اﷲ لهم . (قرآن 80/9).
بخطائی که بگذرد در وهم
عاقلان را سزاست استغفار.

خاقانی .


با من سرگشته استنفار کن
پس ز استغفار استغفار کن .

عطار.


دلم سیاه شد از شعر مدح بیهوده
همین ز هرچه نه مدح است یارب استغفار.

عطار.


|| پوزش . اعتذار :
گرْش غول شهر گوئی جای این گفتار هست
ورْش دیو دهر گوئی جای استغفار نیست .

ناصرخسرو.


چون از در توبت و انابت درآیند و بقدم استغفار و اعتذار بایستند توبه ٔ ایشان قبول کند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 154). || استغفر اﷲ گفتن :
ز دست طبع و زبانت چنان گریزد بخل
که دیو از آهن و لاحول و لفظ استغفار.

ازرقی .


مخفف آن ، ستغفار است . || الاستغفار استقلال الصالحات و الاقبال علیها و استکبار الفاسدات و الاعراض عنها. قال اهل الکلام الاستغفار طلب المغفرة بعد رؤیة قبح المعصیة و الاعراض عنها و قال عالم [ کذا ] الاستغفار استصلاح الامر الفاسد قولاً و فعلاً یقال اغفروا هذا الامر؛ ای اصلحوه بما ینبغی ان یصلح .(تعریفات جرجانی ).
- استغفار کردن ؛ آمرزش خواستن . غفران طلبیدن . استغفر اﷲ گفتن . توبه کردن :
چون بنادانی ّ خویش اقرار کرد
شیخ خوش شد قائم استغفار کرد.

عطار.


موسی علیه السلام به حکمت جهان آفرین اقرار کرد و بر تجاسر خویش استغفار. (گلستان ).
عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار.

سعدی (گلستان ).


ترجمه مقاله