ترجمه مقاله

استلقاء

لغت‌نامه دهخدا

استلقاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستان خفتن . (مجمل اللغه ) (منتهی الارب ). بپشت واخسپیدن . بپشت واخوابیدن . به ستان واخفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بر پشت واخسپیدن . (غیاث ). بر قفا خفتن . (منتهی الارب ). ستان افتادن . بر پشت افتادن . طاق باز خوابیدن : استلقی علی ظهره و نیز سلقته فاستلقی ؛ ستان بر زمین افکندم او را پس ستان افتاد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله