ترجمه مقاله

استنبه

لغت‌نامه دهخدا

استنبه . [ اِ تَم ْ ب َ / ب ِ ] (ص ) چیزی زشت و کریه . ستنبه . (انجمن آرا). چیزی درشت و ناتراشیده :
صحبت عام آتش و پنبه ست
زشت نام و تباه و استنبه ست .

سنائی .


|| صورتی باشد بغایت کریه منظر که طبع از دیدنش رمان و هراسان گردد. || مردم دلیر و صاحب قوت و قوی بازو. || (اِ) سنگینی را نیز گویند که در خواب بر مردم افتد و بعربی کابوس خوانند. || دیو، مقابل پری . (برهان ). و رجوع به ستنبه شود.
ترجمه مقاله