ترجمه مقاله

استوارداشت

لغت‌نامه دهخدا

استوارداشت . [ اُ ت ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) یقین . ایمان : ای آدمی آرام تو با استوارداشت رسول است علیه السلام بدانچه از خداوند عزّ و جل آورده است . (کتاب المعارف ). رجوع به ترکیب استوار داشتن ذیل استوار شود.
ترجمه مقاله