ترجمه مقاله

استیذان

لغت‌نامه دهخدا

استیذان . [ اِ ] (ع مص ) استئذان .دستوری خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). اجازه خواستن .اجازت خواستن . اباحه خواستن . طلب دستوری کردن . اذن طلبیدن . اجازه طلبیدن . طلب اجازه : و بعد ازین پادشاهزادگان در کاری که به مصالح این ولایات تعلق داشته باشد بی استطلاع و استیذان نواب حضرت مثال ندهند. (جهانگشای جوینی ). || دستوری دادن .
ترجمه مقاله