استیز
لغتنامه دهخدا
استیز. [ اِ ] (اِمص ) ستیز. ستیزه . رجوع به ستیزه و استیزه شود :
برآغالیدنش استیز کردند
بکینه چون پلنگش تیز کردند.
چون امیدت لاست زو پرهیز چیست
با انیس طبع خود استیز چیست .
برآغالیدنش استیز کردند
بکینه چون پلنگش تیز کردند.
ابوشکور.
چون امیدت لاست زو پرهیز چیست
با انیس طبع خود استیز چیست .
مولوی .