ترجمه مقاله

استیم

لغت‌نامه دهخدا

استیم . [ اَ ] (اِ) آستین . (لغت فرس اسدی ) (اوبهی ) (سروری ) (رشیدی ) (برهان ) :
خیز و پیش آر از آن می خوشبوی
زود بگشای خیک را استیم .

خسروی .


رجوع به آستین شود. || در نسخه ٔ ابوحفص به معنی دهن ظروف آمده و بهمین بیت متمسک شده . (سروری )(رشیدی ). دهان ظروف و اوانی . (برهان ). در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی بیت مذکور به معنی ریم جراحت آمده ولی استیم در این شعر به معنی آستین و مجازاً، دهانه است چنانکه مظفری گوید :
بگشای بشادی و فرخی
ای جان جهان استیم خی
کامروز بشادی فرارسید
تاج شعرا خواجه فرخی .

مظفری (از فرهنگ اسدی ).


ترجمه مقاله