ترجمه مقاله

اسد

لغت‌نامه دهخدا

اسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) (میرزا اسداﷲخان ). یکی از شعرای هندوستان . پدر او از مردم سمرقند بود و وی در اگره تولد یافته و در دهلی میزیسته است و مورد توجه بهادرشاه شد و «نواب » لقب یافت . اشعار وی بزبان فارسی و اردو است . کتابی هم در انشا دارد و در مدایح علی علیه السلام یک مثنوی بنظم آورده است و دیوان مرتب دارد. از اشعار اوست :
در عشق تو ناله و فغان مشرب ماست
وز آه دل آتشکده ها بر لب ماست
زاهد تو برو بخویشتن باش که ما
دین داده به یار و کافری مذهب ماست .
ترجمه مقاله