ترجمه مقاله

اسطیریوس

لغت‌نامه دهخدا

اسطیریوس . [ ] (اِخ ) الملک . جانشین مرقیان الملک . ابن ابی اصیبعه گوید: این پادشاه بعلتی سخت مبتلا شد و اوتوشیوس [ یحیی النحوی ؟ ] او را درمان کرد و وی شفایافت . ملک او را گفت : هر حاجتی داری از من بخواه . اوتوشیوس گفت : حاجت من آنست که بین من و اسقف ذورلیة شری شدید پدید آمده و او بر من ستم رانده و افلابیانوس بطریرک قسطنطنیه را بر آن داشته که سونذس یعنی مجمع دینی تشکیل دهد و بدین ترتیب بستم و دشمنی مرا از کلیسا طرد کرده است ، درخواست من آنست که جمعی را بفرمائی در کار من نظر کنند. ملک گفت : چنین کنم . پس نزددیسقوروس صاحب اسکندریه و یوانیس بطرک انطاکیه کسان فرستاد و بفرمود که نزد او حاضر آیند. دیسقوروس با سیزده اسقف حاضر آمد ولی صاحب انطاکیه تأخیر کرد و حاضر نشد. ملک دیسقوروس را بفرمود در کار اوتوشیوس بنگرد و حکم مجمع را نقض کند و او را گفت اگر چنین کنی ترا مورد احسان خویش قرار دهم و الا بسخت ترین وجه بکشم . دیسقوروس با سیزده اسقف مجمعی بکرد و در دعوی او نظر کرده و بدو حق دادند. و اسقف ذورلیة و اصحاب وی را از کینه طرد کردند. (عیون الانباء ج 1 ص 105).
ترجمه مقاله