ترجمه مقاله

اسفرنج

لغت‌نامه دهخدا

اسفرنج . [ اِ ف َ رَ ] (اِخ ) معرب اسفرنگ است و آن شهری است نزدیک بسغد سمرقند، و مولد سیف است و بعضی گویند قریه ای است نزدیک بسمرقند. (برهان ). قریه ای است از قرای سغد سمرقند. (سروری ). یکی از قرای سغد سمرقند و از آنجاست ابوفید محمدبن محمدبن اسماعیل الاسفرنجی . (معجم البلدان ). رجوع به اسفرنگ شود.
ترجمه مقاله