ترجمه مقاله

اسفهسالاری

لغت‌نامه دهخدا

اسفهسالاری .[ اِ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به اسفهسالار. || (حامص مرکب ) سمت اسفهسالار. سرداری سپاه : عبیداﷲبن زیاد شمربن ذی الجوشن را بخواند و گفت عمر با حسین محابا میکند اگر حرب نکند سپاه از وی بستان و آن عهد و اسفهسالاری تراست . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
ترجمه مقاله