ترجمه مقاله

اسقاء

لغت‌نامه دهخدا

اسقاء. [ اِ ] (ع مص ) آب دادن . (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ): اسقاه اﷲ الغیث ؛ آب دهاد او را خدای . || آب آشامانیدن . آب خورانیدن . || کسی را آب دادن برای چهارپای یا برای زمین . (تاج المصادر بیهقی ). آب دادن چاروا یا زمین یا هر دو را. || دلالت کردن بر آب . || قیمت آب دادن . || نوبت آب معین کردن کسی را. (منتهی الارب ). || فریاد رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سَقْیاً لک یا سقاک اﷲ گفتن کسی را. (از منتهی الارب ). || عیب و غیبت کردن . (تاج المصادر بیهقی ): اسقی فلان ٌ فلاناً؛ غیبت کرد او را و عیب کرد. || مشک دادن یا پوست دادن تا مشک سازد. || مشک ساختن پوست را. (منتهی الارب ). || باران خواستن و فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله