ترجمه مقاله

اسلم

لغت‌نامه دهخدا

اسلم . [ اَ ل َ ] (اِخ ) ابورافع القبطی ، مولی رسول اﷲ صلوات اﷲ علیه . صحابی است . و نام او را ابراهیم یا هرمز یا سالم ضبط کرده اند. شیخ طوسی در رجال اورا اسلم خوانده گوید: مولی رسول اﷲ است ، نجاشی او راابورافع اسلم خوانده . وی بنده ٔ عباس عم پیغمبر بود و چون اسلام آورد آزاد گردید. سپس نقل کند که او در مکه ایمان آورده مهاجرت کرد و بعد از پیغمبر در جنگهابا علی شرکت کرد. و در کوفه مدیر بیت المال علی بود و دو پسر وی عبیداﷲ و علی کاتب بیت المال شدند. مؤلف اسدالغابة گوید: نام او هرمز بود، و بقول دیگر نام او را ثابت گفته و گوید قبطی بود و بنده ٔ عباس بود ووی او را به پیغمبر هدیه کرد، پس در مکه مسلمان شد و هجرت گزید و چون خبر اسلام آوردن عباس را بپیغمبر رسانید پیغمبر او را آزاد کرد. برخی وفات او را بسال 46 هَ . ق . نوشته اند. شرح احوال او در الوجیزة و بلغة، و مشترکات طریحی ، و کاظمی ، و رجال بحرالعلوم و جزآن آمده است . بحرالعلوم گوید: خانواده ٔ آل ابی رافع از خاندانهای مهم شیعه محسوبند. و نجاشی روایاتی از او نقل کرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 9 و 10 و 125).
ترجمه مقاله