ترجمه مقاله

اسماعیل

لغت‌نامه دهخدا

اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن عماربن عیینةبن الطفیل الاسدی . یکی از مشاهیر شعرای عرب . وی دولت اموی و عباسی را درک کرده و در کوفه نزول کرد و بمدّاحی و هجاء و عیش و عشرت و ساز و آواز مایل و شیفته بود. او دوستی صادق موسوم به ابن رامین در کوفه داشته که خانه ٔ وی بکثرت کنیزان خوش آواز ممتاز بود و از این رو شاعر از آن جا دل کندن نمیخواست زیرا لعبتی ربیحه نام که مغنیه و از کنیزان عرب بود دل از وی ربوده بود. امیر کوفه وی را متهم به تبعیت از شراة (فرقه ای از خوارج ) کرد و گفت که آنان در منزل او اجتماع کنند و وی از دعاة مختار باشد، پس او را بزندان افکند و بعدها حکم بن صلت او را آزاد کرد. وی هَجّائی تندزبان بود. رجوع به اعلام زرکلی (در کلمه ٔ ابن عمار) و قاموس الاعلام ترکی شود.
ترجمه مقاله