اسنان
لغتنامه دهخدا
اسنان . [ اِ ] (ع مص ) کلانسال شدن . (منتهی الارب ). بزاد برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). بسیارسال شدن . || برآمدن دندان . || رویانیدن دندان را. (منتهی الارب ). || اسنان سدیس ناقه ؛ نبت آن . رستن دندان هشت سالگی اشتر و رویانیدن آن . (تاج المصادر بیهقی ).