اسپانج
لغتنامه دهخدا
اسپانج . [ اِ ن َ ] (اِ) اسپناج . اسپاناخ . اسفناج و آن سبزی است که در آش کنند. (برهان ) :
اسپانج خویشم دان با ترش پر و شیرین
با هر دو شدم پخته تا با تو بپیوستم .
اسپانج خویشم دان با ترش پر و شیرین
با هر دو شدم پخته تا با تو بپیوستم .
مولوی (کلیات شمس ).