ترجمه مقاله

اسپرم

لغت‌نامه دهخدا

اسپرم . [ اِ پ َ رَ ] (اِ) ریحان برگ معطر. هر گیاه که برگ آن بوی خوش دارد.مطلق گلها و ریاحین . (برهان ). اسپرغم . رجوع به اسپرغم شود. سپرم . اسپرهم . کلمه ٔ اسپرم جزء دویم نام بعضی گیاهان خوشبو باشد، چون : جم اسپرم ، جوان اسپرم ، خوش اسپرم ، شاداسپرم ، شاه اسپرم ، کافوراسپرم (اقحوان ) (محمودبن عمر ربنجنی )، مرداسپرم . مورداسپرم :
چنان پنداشتی آن مرد دلخواه
که اندر اسپرم رفتی همه راه .

زراتشت بهرام .


- اسپرمها ؛ ریاحین .
ترجمه مقاله