اسپریز
لغتنامه دهخدا
اسپریز. [ اَ ] (اِ مرکب ) اسب رس . میدان و فضا و عرصه . (برهان ). اسپریس . اسپرز. (سروری ). || رزمگاه :
ببر کرده یکسر سلیح ستیز
نهادند رو جانب اسپریز.
و رجوع به اسپریس شود.
ببر کرده یکسر سلیح ستیز
نهادند رو جانب اسپریز.
جلالی .
و رجوع به اسپریس شود.