ترجمه مقاله

اسکره

لغت‌نامه دهخدا

اسکره . [ اُ ک َ رَ / رِ / اُ ک َرْ / ک ُرْ رَ / رِ ] (اِ) کاسه ٔ سفالی و جام آبخوری باشد. (برهان ) (انجمن آرا). کاسه ٔ گلین . کاسه ٔ گلی . (جهانگیری ). کاسه . (سروری ). اسکره و اسکوره پیمانه ایست که مقداری معین میگیرد و در اوزان و مکائیل طبی مذکور است و بمعنی مطلق پیمانه نیز استعمال کنند. سکره . سکوره . اسکرچه . سکرچه . (رشیدی ) :
بحر را پیمود هیچ اُسکرّه ای
شیر را برداشت هرگز برّه ای ؟

مولوی .


رجوع به اسکرجه و سکرجه شود.
ترجمه مقاله