ترجمه مقاله

اسکندر

لغت‌نامه دهخدا

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن (شاه ) رستم . خوندمیر آرد: محمد زمان میرزا (تیموری ) شاه اسکندربن شاه رستم بن سید حمزه ای صدر را همراه شاه میر حسین به آستان سلطنت آشیان (سلطان حسین میرزا) ارسال داشته پیغام فرمود که بنابر فقدان یراق مناسب و عدم استطاعت ترتیب پیشکش عجالةالوقت میسر نشد که بملازمت شتابد انشأاﷲ تعالی بعد از آنکه بلخ را ببنده عنایت فرمایند و موکب عالی بصوب کابل نهضت نماید یراق کرده شرف ملاقات خدّام بارگاه عالم پناه حاصل خواهد کرد و پس از فرستادن شاه حسین و شاه اسکندر، محمد زمان میرزا عازم تسخیر شبرغان گشت ... بعد از وصول بسر پل امیرنعمةاﷲ نیمشبی خبر رسید که آتش غضب حضرت پادشاه فریدون فر پس از ملاقات شاه اسکندر اشتعال یافته و بر جناح استعجال عنان یکران بصوب قرایغاج تافته بنابر آن میرزا محمد زمان به راه کوه که نزدیکتر بود عازم قرایغاج شد... رجوع بحبیب السیر جزء 3 از ج 3 ص 319 شود.
ترجمه مقاله