ترجمه مقاله

اسکیزه

لغت‌نامه دهخدا

اسکیزه . [ اِ زَ / زِ ] (اِمص ) آلیز کردن و جفته انداختن ستور. (جهانگیری ). برجستن و لگد انداختن . برجستن ستور را گویند. (انجمن آرا). برجستن و آلیز انداختن ستور. (برهان ). شلنگ و برجستن و دولتی (؟) اسب و خر. (غیاث ). جست و خیز ستور. (رشیدی ) (سروری ). جفته . جفتک . اسکیز. (برهان ). سکیز. (انجمن آرا). سکیزه . (انجمن آرا) (رشیدی ) :
چونکه مستغنی شد او طاغی شود
خر چو بار انداخت اسکیزه زند.

مولوی .


|| شعوری بمعنی چست و چالاک هم آورده است و ظاهراً مصحف «جست » است .
ترجمه مقاله