ترجمه مقاله

اشاحة

لغت‌نامه دهخدا

اشاحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) گیاه شیح رویانیدن (چنانکه زمین ): اشاحت الارض . (منتهی الارب ) . || پرهیز کردن . (منتهی الارب ). پرهیزیدن . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ). حذر کردن . || جد کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). کوشیدن در امری . کوشش کردن در کار و دوام کردن بر آن : اشاح علی الشی ٔ. (منتهی الارب ). || فروهشتن دُم را (چنانکه اسب ): اشاح الفرس بذنبه . و بالمهملة ایضاً، او هو الصواب . (منتهی الارب ). || اعراض کردن : اشاح بوجهه . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله