ترجمه مقاله

اشباء

لغت‌نامه دهخدا

اشباء. [ اِ ] (ع مص ) دادن . بخشیدن . || دفع کردن . || در چاه یا در مکروه و بلا انداختن کسی را. || گرامی داشتن کسی را. (منتهی الارب ). گرامی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || بزرگ پنداشتن کسی را. (منتهی الارب ). || فرزند زیرک پیدا شدن کسی را. (از منتهی الارب ). خداوند فرزندان زیرک شدن . || بالیدن و در هم پیچیدن از تازگی و نازکی ، چنانکه درخت خرم و تازه و سیراب . (از منتهی الارب ). دراز شدن درخت . (تاج المصادر بیهقی ). || اشباء به پدر؛ بدو مانستن . بدو شبیه بودن . وامانستن . (تاج المصادر بیهقی ). مشابه شدن . یقال : اشبی زیداًاولاده ؛ مشابه زید شدند اولاد او. (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله