ترجمه مقاله

اشبونة

لغت‌نامه دهخدا

اشبونة. [ اُ ن َ ] (اِخ ) شهری است به مغرب . (منتهی الارب ). لبشونه . لیسبن . لیزبون . (دمشقی ). شهری به اسپانیا. (نفح الطیب ). شهری به اندلس که آنرا لشبونة نیز گویند و آن متصل به شنترین و نزدیک بحر محیط است و در ساحل آن عنبر نیکو یافت میشده است . ابن حوقل گوید: اشبونة بر مصب نهر شنترین بسوی دریاست و گوید از دهانه ٔ نهر که معدن است تا اشبونة و تا شنترة دو روز راه است و جماعتی بدان نسبت دارند. (معجم البلدان ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فهرست حلل السندسیة ج 1 و ج 2 شود.
ترجمه مقاله