ترجمه مقاله

اشتجار

لغت‌نامه دهخدا

اشتجار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) منازعت کردن دو گروه با هم . (منتهی الارب ). پیکار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مشاجره . تشاجر. منازعه . نزاع . مخاصمه . با کسی خلاف و نزاع کردن . || دست را ستون زنخ کردن از اندیشه . (منتهی الارب ). دست فا زنخدان گذاشتن از اندوه و بهم درشدن . (تاج المصادر بیهقی ). دست به زنخدان نهادن از غم . دست خود را زیر زنخ نهادن وبر آرنج تکیه کردن . و از این معنی است : بات مرتفقاًمشتجراً؛ (ترجمه ٔ قاموس )؛ یعنی در حالی که بر آرنج خود تکیه کرده بود و دست خویش را به زیر زنخ نهاده بود. (از اقرب الموارد). || رفتن خواب از چشم کسی . (منتهی الارب ). || مختلف شدن نیزه ها و درآمدن بعض آن در بعض و منه الحدیث : یشتجرون اشتجار اطباق الرأس ؛ ای یشتبکون فی الفتنة و الحراب اشتباک عظام الرأس . (منتهی الارب ). در تاج العروس این حدیث در ذیل معنی مشاجره و منازعه بدین سان آمده است : واشتجروا؛ تخالفوا کتشاجروا و بینهم مشاجرة، و فی حدیث النخعی و ذکر فتنة یشتجرون فیها اشتجار اطباق الرأس ؛ اراد انهم یشتبکون فی الفتنة و الحرب اشتباک اطباق الرأس و هی عظامه التی یدخل بعضها فی بعض ، و قیل اراد یختلفون کما تشتجر الاصابع اذا دخل بعضها فی بعض و یقال : التقی فئتان فتشاجروا برماحهم ؛ ای تشابکوا و اشتجروا برماحهم . و کل شی ٔ یألف بعضه بعضاً فقد اشتبک و اشتجر و انما سمی الشجر شجراً لدخول بعض اغصانه فی بعض . پس معلوم شد که اشتجار تنها به معنی مختلف شدن نیزه ها... نیست بلکه هر چیزی را که قسمتی از آن در قسمت دیگر درآید، اشتباک و اشتجار نامند و در حقیقت یکی از معانی اشتجار، بهم درآمدن چیزی در چیزی است . و بهمین سبب در متون دیگر لغت عربی مختلف شدن نیزه ها وجود ندارد. در قطر المحیط ذیل تشاجر آرد: تداخل قسمتی از چیزی در قسمت دیگر آن ، و تنازع و مخالفت قوم با یکدیگر، و به نیزه یکدیگر را زدن . و ذیل اشتجار آرد: اشتجر القوم ؛ تشاجروا. بنابراین معنی مختلف شدن نیزه ها... در منتهی الارب درست نیست . || پیشی گرفتن یکی بر دیگری . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || رهایی یافتن کسی بشتاب .
ترجمه مقاله