ترجمه مقاله

اشتهاء

لغت‌نامه دهخدا

اشتهاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اشتها. خواستن چیزی را و آرزوی آن کردن ودوست داشتن آنرا. (منتهی الارب ). دوست داشتن چیزی و میل کردن به آن و آرزو کردن آنرا. (از اقرب الموارد). آرزو کردن و فارسیان بمعنی آرزوی طعام استعمال کنند. (غیاث ). || خواهش غذا. (فرهنگ نظام ).
- بااشتها ؛ متمایل به غذا.
- بی اشتها ؛ آنکه به غذا میل ندارد.
- پراشتها ؛ کسی که بسیار متمایل به غذا است .
- کم اشتها ؛ آنکه اندک به غذا مایل است .
- امثال :
اشتهای مردان زیر دندان .
یک گل زغال بردار اشتهایت را بترسان . یکی نان نداشت بخورد پیاز میخورد اشتهایش وا شود . (از فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله